top of page
  • Writer's pictureجان مک آرتور

داوری نکنید تا بر شما داوری نشود


داوری نکنید تا بر شما داوری نشود

آنچه در ادامه می‌آید گزیده‌ای است از تفسیر عهد جدیدِ اثر مک‌آرتور

باب ۵ اول قرنتیان.


در آن رساله به شما نوشتم که با زناکاران معاشرت نکنید. اما نه مطلقا با زناکاران این جهان یا طمعکاران و یا ستمکاران یا بت‌پرستان، که در این صورت می‌باید از دنیا بیرون شوید. اما الان به شما می‌نویسم که اگر کسی برادر خوانده می‌شود، زناکار یا طمّاع یا بت‌پرست یا فحّاش یا میگسار یا ستمگر باشد، با چنین شخص معاشرت مکنید، بلکه غذا هم مخورید. زیرا مرا چه کار است که بر آنانی که خارجند داوری کنم. آیا شما بر اهل داخل داوری نمی‌کنید؟ اما آنانی را که خارجند خدا داوری خواهد کرد. پس آن شریر را از میان خود برانید. (۵‏:۹‏-۱۳)


تأدیبی، که خدا به کلیسا حکم می‌کند دربرابر اشخاصی که توبه نمی‌کنند به کار گیرد باید به گونه‌ای خاص و در حد و مرزی معین اِعمال شود. این آیات برخی از خطاها را نشان می‌دهند که نیازمند تأدیب هستند و توضیحاتی را هم درباره‌ی چگونگی اجرای این تأدیب‌ها عرضه می‌کنند.

در رساله‌ی قبل (مقدمه را ببینید) پولس به مسیحیان قرنتس دستور داده بود که با زناکاران معاشرت نکنند. معاشرت کردن، ترجمه‌ی واژه‌ی یونانی سونانامیگنومی است که معنای تحت‌اللفظی آن «درهم‌آمیختن با دیگری» می‌باشد. این عبارت در این ترکیب، عمیق‌تر است و به معنای «صمیمی شدن، مصاحبت نزدیک با دیگری» می‌باشد.


ایمانداران وفادار نباید با ایماندارانی که در انجام گناهان بزرگی مانند گناهان ذکر شده در اینجا، پافشاری می‌کنند، دوستی و ارتباط نزدیکی داشته باشند. اگر خطاکاران به نصیحت و هشدار دو یا سه نفر از ایمانداران، نه حتی کل کلیسا، گوش ندهند باید آنان را از عضویت کلیسا اخراج کرد. نباید به آنها اجازه دهند که در فعالیت‌های کلیسا از جمله خدمات پرستشی، کانون شادی، جلسات مطالعه‌ی کتاب مقدس، یا حتی مناسبت‌های اجتماعی شرکت کنند. بی‌شک مهم‌تر ازهمه اینکه نباید به آنها هیچ نقشی در رهبری داده شود. باید بطور کامل از همکاری‌های فردی و جمعی و حتی دور هم غذا خوردن با دیگر مسیحیان منع شوند (آیه ۱۱؛ مقایسه کنید با دوم تسالونیکیان ۳‏:۶‏-۱۵‏).

هیچ استثنائی هم نباید قائل شد. حتی اگر شخصی که توبه نمی‌کند از دوستان نزدیک یا خانواده‌ی اعضا باشد، باید بیرونش کنند. اگر او ایمانداری حقیقی باشد، نجات خود را به خاطر آن گناه از دست نمی‌دهد (آیه ۵)، اما باید ارتباطش با سایر اعضای ایماندار قطع شود تا دیگران را نیز با شرارت خود به فساد نکشاند و با عواقب گناهش روبرو شود. درد چنین طرد شدنی ممکن است شخص را به سمت توبه بکشاند.


کلیسایی که اعضای گناهکارش را تأدیب نمی‌کند مانند شخصی است که کاملا آگاه است که سرطان دارد اما از مراجعه به دکتر سر بازمی‌زند؛ چراکه او یا نمی‌خواهد با مشکلش روبرو شود یا نمی‌خواهد با درمانش کنار بیاید. اگر بیش از حد صبر کند، بیماری به تمام بدنش رسوخ می‌کند و دیگر برای هرنوع درمانی دیر می‌شود. هیچ کلیسایی آنقدر سالم نیست که بتواند با پافشاری بر گناهی که در میان آن انجام می‌شود مقابله کند؛ حتی سالم‌ترین و تمیزترین سیب‌ها هم نمی‌توانند از آلودگی تنها یک سیب خراب در امان بمانند. در هر دو مورد تنها راه حل جداسازی است.

اهالی قرنتس، نصیحت قبلی پولس را درباره‌ی معاشرت با افراد زناکار بد تفسیر کرده بودند. پولس توضیح می‌دهد که: اما نه مطلقا با زناکاران این جهان یا طمعکاران و یا ستمکاران یا بت‌پرستان، که در این صورت می‌باید از دنیا بیرون شوید. ظاهرا کلیسا به جای قطع رابطه با ایماندارانی که توبه نمی‌کردند، با تمام غیرایمانداران قطع ارتباط کرده بودند. پولس رسول اشاره می‌کند که اینکار غیرممکن است مگر این دنیا را ترک کنند. به علاوه، گناهان بیرون از کلیسا به اندازه‌ی گناهانی که در بین خود اعضا رخ می‌دهد برای کلیسا خطرناک نیست. شاید واکنش اشتباه ‌ایشان منعکس‌کننده‌ی این نیز بود که می‌خواستند گناه را در کلیسا تحمل کنند و بپذیرند. و طرز رفتارشان با اشخاصی که نجات را دریافت نکرده بودند نشان‌دهنده‌ی غرور و تکبر روحانی‌شان بود.


ما باید برای دنیا شاهد باشیم و خوانده شده‌ایم تا خبر خوش انجیل را به آن برسانیم. ما نباید هم‌شکل جهان بشویم (رومیان ۱۲‏:۲‏)، بلکه باید در جهان باشیم و با نجات نیافتگان ارتباط داشته باشیم، در غیر این‌صورت هرگز نمی‌توانیم به آنها بشارت دهیم. خداوند در دعای بزرگ خود می‌گوید: «خواهش نمی‌کنم که ایشان را از جهان ببری، بلکه تا ایشان را از شریر نگاه داری... همچنان که مرا در جهان فرستادی، من نیز ایشان را در جهان فرستادم» (یوحنا ۱۷‏:۱۵‏،۱۸‏). شما باید «بی‌عیب و بی‌آلایش و فرزندان خدا، بی‌ملامت باشید، در میان قومی کج‌رو و منحرف که در آن میان چون نورها در جهان می‌درخشید» (فیلیپیان ۲‏:۱۵‏). خدا از ما می‌خواهد در جهان باشیم تا بتوانیم نور و نمک آن شویم (متی ۵‏:۱۳‏-۱۶‏) و برایش شاهدان باشیم (اعمال رسولان۱‏:۸‏).

آن کسی که خوانده می‌شود [اونومازو، ”نامی را حمل می‌کند“] برادر، همان کسی است که برای سلامت روحانی کلیسا تهدید محسوب می‌شود و ما نباید با او معاشرت کنیم. ما قادر نیستیم که بدانیم چه کسی ایماندار حقیقی است و چه کسی نیست، اما تأدیب باید بر هرکسی که به مسیحی بودن اقرار می‌کند، اجرا شود. از آنجا که نمی‌توانیم تفاوت را تشخیص دهیم باید با علف هرز همچون گندم رفتار کنیم. هرکس نام مسیح را بر خود حمل می‌کند باید تحت تأدیب قرار گیرد.


پولس به وضوح می‌گوید که رانده شدن از جامعه‌ی ایمانداران مختص گناهان بسیار زشتی همچون آن برادری که با زنِ پدر خود زنا می‌کرد، نیست. باید درباره‌ی تمام ایماندارانی که اقرار به مسیحی بودن کرده‌اند و این کارها را انجام می‌دهند اِعمال شود: زناکار یا طمّاع یا بت‌پرست یا فحّاش یا میگسار یا ستمگر باشد.

گرچه ایمانداران طبیعتی تازه دریافت می‌کنند (طبیعتِ الهی، حیات خدا در شخصیت درونی‌شان، شخصیتی تازه و مقدس) جسم‌شان هنوز وجود دارد و زمینه را برای هرنوع گناهی آماده می‌کند. ایمانداری که منابع و ثمرات زندگی جدیدش را به دست نمی‌گیرد و تسلیم جسم می‌گردد، به دام الگوهای عادت‌گونه‌ی شرارت می‌افتد، مانند آنچه در اینجا ذکر شده است. واژگان یونانی که در اینجا برای مشخص کردن این گناهان آمده‌اند دارای ماهیت حقیقی هستند و نشان دهنده‌ی الگوهای رفتاری هستند.

آیا ممکن است ایمانداران چنین الگویی از گناه را گسترش دهند؟ پاسخ بله است. در نجات، جریمه‌ی گناه پرداخت می‌شود و سلطه‌ی گناه در هم شکسته می‌شود، پس پیروی از آن دیگر الزامی نیست بلکه اختیاری و داوطلبانه است. ایماندارانی که گناه را انتخاب می‌کنند الگوهای گناه‌آلود به وجود می‌آورند مگر آنکه توبه کنند. در باب ۶ آیات ۹ تا ۱۱ پولس می‌گوید که چنین ایماندارانی وارد ملکوت (نجات) نخواهند شد و به اهالی قرنتس اطمینان خاطر می‌دهد که آنها دیگر جزو آن دسته از مردم نیستند. در حالیکه در ۶‏:۸ می‌گوید که مثل آن افراد رفتار می‌کنند. نکته این است که در غیرایمانداران الگوهای گناه‌آلودِ شکست‌ناپذیری وجود دارد که نمی‌توان مهارشان کرد. در ایمانداران، آن الگوی شکست‌ناپذیر شکسته شده و فراوانی و بسامد و کلیت گناه تغییر کرده است. درستکاری جایگاهی می‌یابد و زندگی شخص، پاکی و پرهیزکاری را آشکار می‌سازد. به دلیل ذات انسانی ما گناه، گاهی الگوی درستکاری را در هم می‌شکند. اگه ادامه یابد الگوی گناه‌آلودی بنیان می‌نهد که مانع ازتجلی تقدس در طبیعت تازه می‌شود. به همین دلیل است که نسبت به اطاعت کردن و تأدیب و نظم کلیسایی اینقدر تأکید و حکم شده است. شخص ایماندار هیچگاه به طور کامل گناه‌آلود نمی‌شود، اما ممکن است در مراحلی از زندگی‌اش آنقدر گناهکار شود که جزو غیرایمانداران به حساب آید.