top of page
  • Writer's pictureFacetoFace Ministry

۱۲ بدعت در مسیحیت و نظریاتی مختصر بر انحرافات در کلیسا



کلیسایی که تاریخش را مطالعه و فراز و نشیبهای ناشی از انحرافات را بررسی و ارزیابی نکند، محکوم به تکرار بدعتهاست. در این نوشتار تلاش کردیم تا بخشی از بدعتهای مهم و مخرب را که در طول تاریخ دست به گریبان کلیسا بوده اند را به مختصر معرفی کنیم. بدعت اول:

(Docetism) داسیتیزم تاریخ:قرن اول این بدعت واقعیت شخصیت انسانی عیسی را رد می کند و این انحراف مستقیما از ناستیسیزم (عرفان مسیحی) وارد مسیحت شد. کلمه داسیتیزم از زبان یونانی گرفته شده است که به معنی ظاهر است نظریات: امروزه خیلی از افراد اولوهیت عیسی را رد کرده و او را تنها یک انسان می دانند. اما مسیحیانی که تنها روی اولوهیت عیسی تمرکز کرده و واقعیت رستاخیز فیزیکی عیسی رابه واقعیت رستاخیز فیزیکی عیسی اعتنا نمی کنند دچار فرمی از داسیتیزم می شوند. بدعت دوم:

(Ebionitism) ابیونیسم تاریخ: قرن اول ابیونی ها اولوهیت عیسی را رد کرده و ادامه شریعت عهد عتیق را پیشنهاد داده اند. نظریات: به عبارت دیگر مسیحان هنوز باید تحت شریعت عهد عتیق باشند آنهاتعالیم پولس رسول را رد کردند این بدعت اهمیت زیادی دارد زیرا کلیسا را واداشت تا خود را از یهودیت جدا کند اگر چه هنوز به عهد عتیق وصل است. بدعت سوم:

(Adoptionism) اداپشنیسم یا به فرزندپذیرفتگی تاریخ: قرندوم ادعا می کند که عیسی تنها به عنوان انسان به دنیا آمد و بعدا هنگامی که خدا او را به فرزندی پذیرفت او اولوهیت پیدا کرد. این جایگاه درمیان ناستیکها فرمی از (مونورجیزم) دارد. نظریات: کتاب مقدس به طور واضح می گوید که عیسی خداوند است اداپشنیزم به خاطر درک نکردن منحصر به فرد بودن خداوند برمی خیزد. درک این عقیده که خداوند انسان شد بدون وجود روح القدس غیر ممکن می باشد. امروزه هنوز برخی از دانشمندان اداپشنیزم را تدریس می کنند. بدعت چهارم:

(Marcionism) مارسیونیزم تاریخ: قرندوم مارسیون شکاف عمیقی و عهد عتیق ایجاد کرد. مارسیون اعلام نمود که پیرو عیسی است اما نوشته های پولس و همه چیزهایی که بوی عهد عتیق می داد را رد می کرد. نظریات: امروزه خیلی از مسیحیان عهد عتیق را رد کرده و یابی اعتنایی می کنند و بنابراین به مانندمارسیونیزم ها عمل می کنند.تفاوتی نمی کند که الهیات ما چه اندازه متفاوت باشد، کلیسا اعلام می کند کل کتاب مقدس چه عهد عتیق و چه عهد جدید کلام خداوند هستند. بدعت پنجم: (Manicheanism) مانیکی آنیزم

تاریخ: قرن دوم یک بدعتی که مسیحیت زرتشت و عقاید بودا رادر یک دین مخلوط کرد و تا ۶۰۰ بعد از میلاد بسیار معروف بود. مانی خود را شخصی معرفی کرد که کار افرادی مثل بودا عیسی و زرتشت را کامل می کند. نظریات: مانیکآنیزم اهمیت دارد، چرا که عقاید ناستیزم را در غرب و همچنین در مسیحیت پخش می کند. مانی به خداوندی شخصی اعتقاد نداشت، نیکی وبدی برابر بودند اما نیروهای مخالفی به حساب می آمدند. (آگوستین پیش از آنکه ایمان بیاورد پیرو این بدعت بود ) بدعت ششم: