top of page
Writer's pictureFacetoFace Ministry

رسانه بحران خاموش مسیحیت پارس زبان



مقدمه:

 

پس خداوند مرا گفت: «این انبیا به اسم من به دروغ نبوّت می‌کنند. من ایشان را نفرستادم و به ایشان امری نفرمودم و تکلّم ننمودم، بلکه ایشان به رؤیاهای کاذب و سحر و بطالت و مکر دلهای خویش برای شما نبوّت می‌کنند.  بنابراین خداوند درباره این انبیا که به اسم من نبوّت می‌کنند و من ایشان را نفرستاده‌ام و می‌گویند که شمشیر و قحط در این زمین نخواهد شد می‌گوید که این انبیا به شمشیر و قحط کشته خواهند شد.

ارمیا ۱۴:۱۴-۱۵

 

موفقیت‌ چیست‌؟ اکثر تعاریف‌ به‌ چیزهایی‌ از قبیل‌ رسیدن‌ به‌ هدف،‌‏ کسب‌ ثروت،‌‏ دست‌ یافتن‌ به‌ مقام‌ و قدرت،‌‏ و محترم‌ بودن‌ در نظر مردم‌ اشاره‌ می‌کنند. افراد «موفق‌» زندگی خوبی‌ دارند و از آن‌ لذت‌ می‌برند،‏ از لحاظ‌ مالی‌ و عاطفی‌ تأمین‌اند،‏ همه‌ به‌ آنها احترام‌ می‌گذارند و تحسینشان‌ می‌کنند،‏ و از ثمره‌ کار خود لذت‌ می‌برند. افراد موفق‌ رهبر و صاحب‌نظرند،‏ و برای‌ دیگران‌ خط‌مشی‌ تعیین‌ می‌کنند. سایرین‌ از آنها الگو می‌گیرند،‏ و به‌ موفقیت‌ها و دستاوردهایشان‌ توجه‌ دارند. افراد موفق‌ می‌دانند که‌ هستند و هدفشان‌ چیست و با اعتماد به‌ نفس‌ در جهت‌ نیل‌ به‌ اهدافشان‌ گام‌ بر می‌دارند.

 ارمیا مطابق‌ این‌ معیارها به‌ هیچ‌ وجه‌ فرد موفقی‌ نبود. او ۴۰ سال‌ به‌ عنوان‌ سخنگوی‌ خدا خدمت‌ کرد و پیام‌ خدا را به‌ گوش‌ مردم یهودا رساند اما هیچکس‌ به‌ گفته‌های‌ ،‏ او گوش‌ نداد. با شور و حرارت‌ از آنان‌ می‌خواست‌ کاری‌ کنند،‏ اما هیچکس قدمی بر نمی داشت. از لحاظ‌ مادی‌ نیز موفق‌ نبود. در فقر به‌سر می‌برد و به‌خاطر اعلام نبوت هایش محرومیت‌های‌ شدیدی‌ را متحمل‌ شد (باب ۳۷). به چاه افکنده شد (باب ۳۸)، بر خلاف میلش او را به مصر بردند (باب ۴۳). همسایگاه، خانواده، کاهنان و انبیای دروغین و دوستان و شنوندگان و پادشاهان همه و همه او را طرد کردند (به ترتیب بابهای ۱۱؛ ۲۰؛ ۲۰؛ ۲۶؛ ۳۶). ارمیا در زندگی یکه و تنها بود، پیغام هولناک خدا را به مردم اعلام می کرد، با آنان از عهد و پیمانی جدید سخن می گفت، و به حال سرنوشتی که در انتظار سرزمین محبوش بود می گریست و از نظر دنیا ارمیا شخصی موفق نبود.

(از تفسیر کتاب مقدس کاربردی)

 

 

و چراغ را نمی‌افروزند تا آن را زیر پیمانه نهند، بلکه تا بر چراغدان گذارند؛...

متی ۱۵:۵

 

در دنیایی در حال زندگی هستیم که در تلاش است انسان را با هجمه ی بزرگی از اطلاعات مسخ کند. این مسخ شدگی بصورت سیستماتیک در حال اجرا می باشد.

از صبح که بیدار می شویم ناگهان تلفن در دست در حال بررسی اوضاع و احوال اقتصاد، سیاست، ورزش و ده ها چیز دیگر هستیم و در عین حال در حال برنامه ریزی برای روزی که پیش داریم.

زمان ملاقات و رازگاهان و دعا با خدا به چک کردن تلفن، بیدار کردن بچه ها برای مدرسه، آماده شدن برای دانشگاه یا کار و برنامه ریزی های طول روز تبدیل شده است.

کلیسا به روزهای یکشنبه تقلیل یافته است و روابط کلیسایی در حد یک پیام یا تماس کوتاه تلفنی کوتاه شده اند. بسیار مشغول هستیم و وقت برای خودمان نیز گاهی کم می آوریم چه برسد به خانه و خانواده و کلیسا و ایمان مسیحی.

دقیقا این عملکردی است که خدای این جهان مطابق با دوم قرنتیان در پیش گرفته است:

 

 که در ایشان خدای این جهان فهم‌‌‌های بی ایمانشان را کور گردانیده است که مبادا تجلی بشارت جلال مسیح که صورت خداست، ایشان را روشن سازد. (دوم قرنتیان ۴:۴)

 

شیطان تمام تلاش خودش را می کند تا ذهن و افکار ما را از تمرکز بر انجیل نجاتبخش دور بکند. دلیلش هم ساده است زیرا انجیل در دل خودش حیات را نهفته دارد و زمانی که پیام انجیل به درستی بیان و اعلان بشود مطابق قادر است جانها را نجات بدهد چرا که «ایمان از شنیدن و شنیدن از کلام خداست، رومیان ۱۷:۱۰».


در این میان شبکه ها و رسانه های مسیحی نقش مهمی را ایفا می کنند. در دنیایی که بیش از پیش مردم بخاطر پیشرفت تکنولوژي رابطه بیشتری با اینترنت و دنیای مجازی دارند، برای ایمانداران این رسانه های مسیحی هستند که با حضور مستمر و فعال می توانند بخشی از این گمشدگی و کمبود را جبران کنند. با تهیه برنامه های مناسب و انتشار گسترده قطعا هر ایمانداری در طول روز در صورت استفاده از شبکه های اجتماعی می تواند نقبی به کلام بزند.

کما اینکه باور دارم که هیچ چیز نمی تواند جای مطالعه شخصی، دعای شخصی و یا گروهی، حضور فیزیکی در کلیسا و مشارکت کلیسایی فیزیکی را بگیرد اما بخاطر موضوع جفا در درون ایران و گستردگی جمعیت مسیحیان ایرانی در دنیا می توان به نقش خوب رسانه در مسیحیت پارس زبان که این موارد حتی در خارج از کشور دُرّ گرانبهایی است خوشبین بود.


ولی در این میان یک بحران بزرگ ولی خاموش در حال شکلگیری است.


یکی مشکلهای شبکه های مسیحی ایرانی که در حال تبدیل به بحران می باشد این است که هدف و تمرکز بصورت نامحسوس از روی مسیح در حال برداشته شدن است. بر اساس کار در تلویزیون و تجربه ی یک دهه ای که در این زمینه دارم می دانم که بدنبال مخاطب بودن و جذب مخاطب به طور کلی موضوعی است که جزو ابتدایی ترین استراتژی هایی هر مدیا و یک سازمان که در سطح گسترده فعالیت دارد می باشد. پس این استراتژی فی النفسه مشکل چندانی ندارد. اما مشکل زمانی آغاز می شود که یک شبکه مسیحی برای جمع کردن مخاطب مسیحی خودش از ابزار غیر مسیحی استفاده می کند! عجیب است، نه؟


بگذارید برای باز شدن موضوع یک خاطره ای را برای شما بگویم:

به یاد دارم حدود ده سال پیش در یک تلویزیون مسیحی کار می کردم. در آن زمان من تازه از دانشگاه مدرک کارشناسی سیاست بین الملل را دریافت کرده بودم و کارشناس أمور سیاسی بودم (حداقل بر روی کاغذ). وقتی که با مدیران شبکه تلویزیون ی مسیحی ایده تازه یک برنامه تحلیل اخبار و گزارش سیاسی را در میان گذاشتم پاسخ ایشان با اینکه خیلی من را خوشحال نکرد اما بنظرم منطقی می آمد. پاسخ کوتاه بود:

-   ما یک شبکه مسیحی هستیم و فعالیت سیاسی نمی کنیم این کار با محتوای تلویزیون ما در تضاد است!

پاسخ درست بود زیرا یک سازمان مسیحی کارش اعلان مژده است و نه پرداختن به موضوعات غیر مسیحی و سیاسی؛ هرچند بعد از گذشت دو سه سال رفته رفته همان تلویزیون رو به اخبار سیاسی و بعد تحلیل سیاسی و کلا پا در دنیای سیاست نهاد و رفتارهای خاص پوپولیستی را پیشه کرد.

 

فاجعه ای که امروز در تلویزیون های مسیحی ایرانی در حال اتفاق افتادن است بخاطر چندین موضوع می باشد که تلاش می کنم بسیار کوتاه درباره آنها بنویسم:


مشکل در دو بخش  تعریف می شود


  •  یکم. عدم موفقیت کافی در جمع اوری مخاطب مسیحی است که لاجرم به تولید محتوای غیر مسیحی روی آورده می شود.

 

  • دوم. عدم درک صحیح از پیام انجیل و الهیات مسیحی است که پست شدن پیام انجیل به حدی رسیده است که منابع مالی و تکنیکی که برای بشارت انجیل در حال صرف شدن می باشد را به راحتی تبدیل به تولید محتواهای غیر مسیحی با کیفیت و استاندارد بسیار نازل می کنند.

 

نتیجه اینکه هر زمان که تلویزیون های مسیحی ایرانی را باز می کنیم می بینیم که به مانند تلویزیون های خبری یا غیر خبری سکولار هر برنامه ای را برای جذب هر مخاطب با هر سلیقه ای تولید می کنند صدالبته با چاشنی کتاب مقدس و مسیحیت. بعضی از این تولیدات را می نویسم:

 

-   برنامه های انگیزشی

-   برنامه های رئالیتی شو

-   برنامه های سیاسی و اجتماعی با هدف خوراندن این ایدئولوژی به اذهان که خدا برای ایران و اسرائیل نقشه ویژه و خاصی در نظر گرفته است

-   برنامه برای کاتولیک ها

-   برنامه هایی در راستای جنبش های فمینیستی

-   برنامه های فراوان در راستای جریان کمونیستی – ایرانی – ملی زن زندگی آزادی

-   برنامه های پزشکی بالخص روانی و بالینی با روش های روز دنیا

-   برنامه هایی برای جوانان مثلا معرفی خوانندگان و بازیگران دنیا مثل سلن دیون، سلنا گومز و...

-   کپی های بی کیفیت از برنامه های تلویزیون های دیگر مثل «بفرمایید شام»، «مصاحبه در اتوموبیل در حال حرکت» و...

-   کپی برداری و موج سواری از ترندهایی که در فضای سوشیال مدیا پخش می شوند فارغ از اینکه چه می باشند و بعضا سخیف و حتی در سطح جامعه غیر مسیحی ایرانی هم نیستند مثل صادق بوقی، یا موسیقی دیگر خوانندگان

-   تبلیغات زشت برای مسیحیت. مثلا مقایسه ماریجوآنا یا حشیش با کتاب مقدس!

-   تعبیر خواب یا یا به زبان ساده فالگیری به همراه نبیه خانم و نبی آقا

-   برنامه درباره حمایت از حیوانات (Social Gospel)

-   برنامه های متعدد برای اعیاد و جشن های بت پرستانه ایران از چهارشنبه سوری تا مهرگان و جشنهای زرتشتی

-   در نهایت موعظه و تعلیم های پنطیکاست، کاریزمات و یا لیبرال با چاشنی عیسی مسیح

-   و صدها برنامه با محتوای غیر مسیحی دیگر که نوشتنشان از حوصله خارج می باشد.

 

تمامی این تولیدات در سطح بسیاری وسیعی باعث شکلگیری فرهنگ و باوری مخرب از انجیل می شود. کلام انجیل تبدیل می شود به هرچه که شبیه دنیا است بجز «مژده ی نیک نجات» و «دعوت به توبه و بازگشت از گناهان». مسیحیان یعنی نوکیشان ایرانی نیز با اندیشه آنکه این همان مسیحیت راستین است و انجیل همین است با پذیرش دینی دروغین با فکر داشتن نجات به سوی جهنم و نابودی می روند. این یک فاجعه مرگبار است.

اگر می خواهید بدانید که تا چه اندازه این انجیل غیر مهلک و جدی است به شما پیشنهاد می کنیم رساله به غلاطیان را با دقت بخوانید. خشم و ترس پولس از ورود انجیلی غیر به کلیسا در این رساله به خوبی قابل دیدن است.


حال مشکل در کجاست

پول، قدرت و فساد


«و همشکل این جهان مشوید، بلکه با نو شدن ذهن خود دگرگون شوید، تا شما دریابید که ارادهٔ نیکو و پسندیده و کامل خدا چیست. رومیان ۲:۱۲»


در چهل و چهار سال گذشته یکی از آفت هایی که به جان سرزمین تسخیر شده ایران بدست بیگانگان مسلمان افتاده است این است که فساد در تار و پود سیستم حکومتی تنیده شده و این فساد بعد از گذشت نزدیک به نیم قرن در جامعه ایران به صورت یک فرهنگ در آمده است. نمی گویم بصورت کامل اما فرهنگ سازش با فساد و انحراف یکی از فرهنگ های غالب جامعه هشتاد و چند میلیونی ایرانی است.

فساد مالی، فساد سیاسی، فساد فرهنگی، فساد دینی، فساد در آموزش در ورزش در اقتصاد و هر بنیاد و اُرگان دیگر دولتی و غیر دولتی نهادینه شده است. این خاصیت در کنار هم قرار گرفتن پول و قدرت است که قطعا به فساد منتهی می شود.


جامعه جوان مسیح ایران نیز از آسیب در امان نمانده است. از آنجایی که همه ما از همین فرهنگ ایرانی آمده ایم، و عمدتا از دین اسلام با آن فرهنگ دروغ گویی و ریا و غرور بسیار می آییم و در میان همین فرهنگ هم در حال خدمت می باشیم خواسته یا ناخواسته کم یا زیاد آلوده آن شده ایم. بلی، تلویزیون های مسیحی ایرانی در این بحران افتاده انده. سه بحران را می توان مشخصا نام برد:

 

  • یک. عدم وجود مدیران لایق در شبکه های تلویزیون و جای خالی شایسته سالاری باعث شده است که افرادی در سطح بالای مدیریتی و تصمیم گیری قرار بگیردند که عملا یا با الفبای مدیا بیگانه اند، یا مدیا علاقمندیِ یا فراخواندگیِ خاصِ ایشان نیست؛ بنابراین بر اساس عملکردی غیر حرفه ای این شبکه دچار بحران کمبود مخاطبِ جدی شده اند.

 

  • دو. رانت خواری کلان و مافیای گسترده باعث شده است عده ای ممکن است حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر از رهبران سابق کلیسای ایران و فرزندان و خانواده ایشان که اکنون به لطف جفا بر مسیحیان در خارج از ایران برای خود سازمان ها و سیستم های عریض و طویل خدمتی دایر کرده اند. این مافیای دینی با امکانات مالی فراوان که از ابرسازمانهای مسیحی خارجی دریافت می کنند یک امپراطوری دینی برای خود ساخته اند که یادآورد سیستم قدرت سنهدرین در معبد خداوند در قرن اول میلادی می باشد.

 

  • سه. عدم پاسخگویی. بخاطر آنکه عمده اسپانسرها و کمک کنندگان مالی این شبکه های اعم از تلویزیونی و کلیسایی خارجی هستند بنابراین گزارش ها و بیلان های کاری و مالی به شکل خاص طراحی می شوند که پسند ایشان باشند. در علم سیاست یک تعریفی از قدرت و رابطه اش با فساد وجود دارد با این مضمون: قدرت فساد می آورد و قدرت کامل فساد کامل. مثالی بزنم: مدتی پیش یکی از همین مدیران اعلام کرد در ایران چندین میلیون مسلمانزاده مسیحی شده اند. آماری که حتی خود مسیحیان به دروغ بودن آن معترض شدند که با کدام مدرک با کدام سند؟ راستی آزمایی این ادعا کجاست؟ مثالی دیگر: یا یک سازمان مسیحی حقوق بشری با گزارش های غلط، با اطلاع و دانسته غیر مسیحیان را مسیحی اعلام می کنند و به جامعه غیر مسیحی دنیا ارایه می دهند و به همین دلیل آمار جفا بر مسیحیان در ایران بصورت خودکار بالا می رود. این سازمان حقوق بشری به اصطلاح گنجشک را رنگ می کنند و به جای قناری می فروشند. هرچه نقد، اعتراض و صدا در می آوریم که این کار را نکنید اما گردن کلفت و پول و قدرت نمی گذارد چشمها به سوی حقیقت متمایل بشوند. در اینکه در ایران جفا وجود دارد شکی نیست اما این دلیل نمی شود ما غیر مسیحیان غیر تثلیثی هایی که به زندان می افتند را بجای مسیحیان معرفی کنیم.

 

بازگردیم به صحبتمان؛ این دو عامل یعنی «فامیل و دوست سالاری بجای شایسته سالاری» و «رانت خواری فراگیر» عمده رهبران و شبانان ایرانی را تبدیل به غول هایی کرده که شبکه تلویزیونی و سازمانها و کلیساهایی که وظیفه اعلان انجیل را دارد تبدیل کرده اند به یک محفل خصوصی که یا خانوادگی اداره می شوند و یا دوستان با پیشوند پروفسور، دکتر، استاد، کشیش تعیین کننده محتوایی اند که فقط باب میل ایشانند. در جنگ پنهان قدرت هستند و در پشت دوربین ها در حال دریدن یکدیگر و سهم بردن از سفره پاره شده مسیحیت ایران.

 

پول و ثروتی که به نام مسیحیان ایرانی به این سازمانها و تلوزیون های مسیحی ریخته می شود و باید خرج موعظه انجیل به ایران و ایرانی بشوند به حلقوم عده ای معلوم الحالِ مقدس نما ریخته می شود که هر نقدی بر ایشان مساوی است با نقد خداوند عیسی مسیح. چیزی شبیه جمهوری دیکتاتوری اسلامی و ولایت مطلقه فقیه منتها از نوع مسیحی اش ظهور کرده است. بجای صلوات در کلیسا می گویند هاللویا، بجای الغوث الغوث و شب بیداری قدر، شبهای یلدا و چهارشنبه سوری دارند بجای اشک ریختن در مساجد، در تلوزیون ها و کلیساها رقص و جک و هرزگی انجام می شود.


این بحران خاموش دارای ابعاد مخرب دیگری منجمله:

  • فرهنگ سازی غیر کتابمقدسی در میان نوکیشان مسیحی

  • ترویج غیرمحسوس گناهان جنسی مثل همجنسگرایی و ازدواج همجنسگراها، تغییر جنسیت

  • بدعتهای چون لیبرالیسم مسیحی،

  • انجیل کامیابی و ثروت،

  • ترویج خرافه گرایی و خرافه پرستی

  • و استثمار پناهندگان در کلیساهای کشورهای پناهنده پذیر

  • و... می باشد.

 

هرچند که جامعه ایرانی در حال حاضر نسبت به این بحران خاموش رو به رشد سکوت کرده اند اما دیر یا زود تشت رسوایی شان از روی بام مسیحیت ایران بر زمین گرم کوفته خواهد شد و چهره همه این رانت خواران فاند بگیر از رییس تلویزیون تا شبان ارشد و خانواده شهید بزرگوار مسیح در ایران دیده خواهد شد.

 

موخره:

 

در آغاز این مقاله خواندیم که ارمیا از نظر استانداردهای دنیا به هیچ عنوان انسان موفقی نبود اما از نظر خدا، ارمیا یکی از موفق ترین افراد در طول تاریخ بود. موفقیت از نظر خدا مسلزم اطاعت و وفاد اری است. و ارمیا به رغم مخالفت ها و بهای سنگینی که می بایست به این علت می پرداخت، شجاعانه و وفادارانه کلام خدا را اعلام کرد. او نسبت به دعوتی که داشت کاملا مطیع بود. او وظیفه داشت مردم را نسبت به خطر هولناک انجیل دیگر و خدایی دیگر آگاه بکند.

 

مسیحیت ایران نیاز به اینچنین انسانهایی دارد که فارغ از هر پیامدی از اعلان کلام خداوند نترسند و انجیل را موعظه کنند و هشدار بدهند که راهی که اکثر مسیحیان ایرانی در پیش گرفته اند رو به سوی مرگ دارد. بدنبال رهبرانی که دنبال سود و منفعت خود هستند نروید. بدنبال عیلی ها نروید. بدنبال آن دسته از رهبرانی که در این سیستم فاسد نیستند اما با بی غیرتی همچنان در برابر این بی عدالتی و انحراف سکوت کرده اند و گویی حناق گرفته اند نروید، آنها نیز با سکوتشان در این فساد سیستماتیک شریک هستند. از تلویزیون ها، سازمانها، کلیساها و باندهایی که با موعظه انجیلی غیر در حال پخش تخم بدعت و انحراف در میان مسیحیان هستند دوری کنید.


ایران نیازمند شنیدن انجیل نجاتبخش است و نه سیاست بازی.

پولس رسول به شاگرد دوست داشتنی و جوان خودش پیش از مرگ در آخرین نامه خودش چنین وصیت می کند:


«پس تو را در حضور خدا، و خداوندْ عیسی مسیح، که بر زندگان و مردگان داوری خواهد کرد شهادت می‌دهم و به ظهور و ملکوت او؛ که به کلام موعظه کنی و در فرصت و غیر فرصت آماده باشی و تنبیه و توبیخ و نصیحت نمایی، با کمال تحمّل و تعلیم. زیرا ایّامی می‌آید که تعلیم صحیح را متحمّل نخواهند شد، بلکه برحسب میل خود خارش گوشها داشته، معلّمان را بر خود فراهم خواهند آورد، و گوشهای خود را از راستی برگردانیده، به سوی افسانه‌ها خواهند گرایید. امّا تو در همه‌چیز هشیار بوده، متحمّل زحمات باش و عملِ مبشّر را بجا آور و خدمت خود را به کمال رسان. دوم تیموتائوس ۱:۴-۵»

 

باشد تا این نوشتار تلنگری باشد بر جویندگان حقیقت و راستی و شاگردان وفادار خداوند عیسی مسیح و آنان دست مسیحیانی که از راستی فاصله گرفته اند.  

آنکه گوش شنوا دارد بشنود.

 


شبان مانی محمدی


شش ژوئن ۲۰۲۴

۱۷ خرداد ۱۴۰۳

 

0 comments

Comments


facebook.png
twitter.png
mail.png
whatsapp.png
telegram.png
bottom of page