top of page
  • Writer's pictureFacetoFace Ministry

تنها جلال خداوند دکتر آر. سی. اسپرول






تنها جلال خداوند

دکتر آر. سی . اسپرول


جلال تنها از آن خداوند است (سولا گلوریا)، شعاری است برخاسته از اصلاحات پروتستان و در هر قطعۀ هنری یوهان سباستین باخ استفاده شده است. او حروف اول این عبارت را (SDG) به آخر هر دست نوشتۀ خود اضافه می کرد تا این تفکر را منتقل کند که خدا و تنها اوست که بخاطر عجایب کارهای خلقتش و نجات٬ شایسته جلال است. مسالۀ فیض٬ قلب مباحثات قرن شانزدهم در خصوص نجات بود. در این باره که انسان به فیض نیاز دارد سوالی وجود نداشت. اما دربارۀ حدود این نیاز سوال وجود داشت.کلیسا در آن زمان پلاجیوس را محکوم کرده بود. او تعلیم داده بود که فیض راه نجات را هموار می کند اما مطلقاً لازمۀ آن نیست. از آن زمان٬ نیمه پلاجینی ها همیشه تعلیم می دادند که بدون فیض٬ نجات وجود ندارد. اما فیضی که در تمام تئوری های نجات ارمینینی ها و پلاجینی ها در نظر گرفته می شود٬فیض موثری نیست. بلکه فیضی است که نجات را ممکن می سازد نه فیضی که نجات را قطعی می سازد.


در مثل برزگر٬ می بینیم که خدا در امر نجات کسی است که پیش قدم می شود تا نجات را محقق سازد. او برزگر است. دانه ای که می کارد دانۀ اوست که اشاره به کلامش دارد و برداشت نتیجۀ برداشت اوست. او از همان زمان که کل مراحل را شروع کرد٬ همان چیزی را که قصد کرد برداشت نمود. خدا محصول را به خارها و سنگ های میان راه نسپرد. این خدا و تنها اوست که معین می کند که بخشی از کلامش بر زمین نیکو بیافتد.خطای بحرانی در تفسیر این مثل این است که فرض کنیم زمین نیکو وضعیت قرارگیری درست گناهکاران سقوط کرده است؛ آن دسته گناهکارانی که تصمیم درست گرفتند و به فیض ازلی خدا پاسخ مثبت دادند. درک اصلاح شده و کلاسیک زمین نیکو این است که اگر زمین پذیرای دانه ای که خدا کاشته باشد٬ این تنها خداست که زمین را برای رویش دانه آماده می کند.


بزرگترین سوالی که هر نیمه پلاجینی یا آرمینینی باید در مرحلۀ عملی با آن روبرو شود این است: چرا ایمان به انجیل را انتخاب کردم و زندگی ام را به مسیح دادم در حالی که همسایه ام که همان انجیل را شنید٬ آن را رد کرد؟ این سوال به طرق مختلفی پاسخ داده شده است. ممکن است فکر کنیم که دلیل اینکه شخصی به انجیل مسیح پاسخ مثبت می دهد اما دیگری آن را رد می کند این است که شخص اول باهوش تر از دیگری بوده است. اگر موضوع این بود٬ پس خدا هنوز فراهم کنندۀ نهایی نجات است زیرا هوش هدیه ای از جانب اوست و اینطور می توان توضیح داد که خدا به کسی که انجیل را رد کرد آن هوش را نداد. اما این توضیح مسلما پوچ است. احتمال دیگری که ممکن است شخص در نظر داشته باشد این است: دلیلی که یک نفر به انجیل پاسخ مثبت می دهد و همسایه اش آن را رد می کند این است که کسی که پاسخ مثبت می دهد شخص بهتری است؛ یعنی کسی که تصمیم درست را گرفت و تصمیم درست کار خود را کرد زیرا او پارساتر از همسایه اش بود. در این مورد٬ جسم نه تنها به یک چیز بلکه به همه چیز ارزش بخشیده است. این دیدگاهی است که اکثر مسیحیان انجیلی به آن معتقدند. به عنوان مثال می گویند دلیل اینکه برخی نجات یافته اند و دیگران نجات نیافته انداین است که نجات یافتگان پاسخ درستی به فیض خدا داده اند درحالی که بقیه پاسخ غلط داده اند.


ما اینجا می توانیم نه تنها دربارۀ پاسخ درست و ضدیت آن با پاسخ غلط صحبت کنیم٬ بلکه می توانیم دربارۀ پاسخ خوب صحبت کنیم تا پاسخ بد. اگر من در ملکوت خدا هستم به خاطر این است که پاسخ خوبی داده ام نه پاسخ بد. من چیزی دارم که می توانم به آن ببالم مثلا نیکویی که با آن به فیض خدا پاسخ دادم. من تابحال شخص آرمینینی را ملاقات نکردم که به سوالی که مطرح کردم اینطور جواب دهد: «اوه! دلیل اینکه ایمان دارم این است که من از همسایه ام بهترم.» آنها از گفتن این جمله متنفرند. به هر حال٬ با این وجود که آنها این مفهوم را رد می کنند٬ منطق نیمه پلاجینی ها این نتیجه گیری را می طلبد. اگر در حقیقت٬ در تحلیل نهایی٬ دلیل اینکه من مسیحی هستم و دیگری نیست این باشد که من پاسخی مناسب به نجات خدا داده ام در حالی که دیگری آن را رد کرده٬ پس من در حقیقت با منطقی عاری از نیروی مقاومت پاسخ خوبی داده ام و همسایه ام پاسخ بدی داده است.


چیزی که الهیات اصلاح شده تعلیم می دهد این است که درست است ایماندار پاسخ مثبت و بی ایمان پاسخ منفی می دهد. اما دلیل اینکه ایماندار پاسخ خوب می دهد این است که خدا با گزینش مقتدرانۀ خود وضعیت قلب شخص برگزیده را عوض می کند تا پاسخ نیکو بدهد.


من نمی توانم بخاطر پاسخی که در مسیح دادم٬ خودستایی کنم.خدا نه تنها برای نجات من پیش قدم شد٬ نه تنها دانه را کاشت بلکه با احیای من توسط روح القدس٬ اطمینان حاصل کرد که آن دانه در قلبم جوانه زده است. تولد تازه شرط لازم ریشه گرفتن و شکوفایی دانه است. بدین خاطر است که در قلب الهیات اصلاح شده٬ این قاعدۀ کلی منعکس می شود؛ یعنی تولد تازه بر ایمان مقدم است. این همان فرمول یا ترتیب نجات است که تمام نیمه پلاجینی ها رد می کنند. آنها به این معتقدند که در شرایط سقوط کرده و مرگ روحانی٬ ایمان می آورند و بعد تولد تازه پیدا می کنند. براساس دیدگاه٬آنها قبل از اینکه روح القدس وضعیت روحشان را عوض کرده باشد تا ایمان بیاورند٬ به انجیل پاسخ می دهند. وقتی این اتفاق می افتد٬ جلال خدا تقسیم می شود. هیچ نیمه پلاجینی هرگز نمی تواند با اطمینان بگوید «جلال فقط از آن خداوند است.» خدا ممکن است برای آنها فیاض باشد اما علاوه بر فیض او٬ کار واکنش من نیز کاملا ضروری است. در این جا٬ فیض موثر نیست و در تحلیل نهایی چنین فیضی واقعا فیض نجات بخش نیست. در حقیقت٬ نجات از ابتدا تا انتها کار خداوند است. بله٬ من باید ایمان بیاورم. بله٬ من باید پاسخ دهم. بله٬ من باید مسیح را بپذیرم. اما برای اینکه بتوانم به همۀ اینها پاسخ «بله» بدهم٬ ابتدا قلبم باید با قدرت موثر و مقتدرانۀ خداوند روح القدس عوض شود. جلال تنها از آن خداوند است.


ترجمه در خدمت «چهره به چهره»

facebook.png
twitter.png
mail.png
whatsapp.png
telegram.png
bottom of page